بچه های قشم

هان! این همان نسل پبروز


بچه های قشم

هان! این همان نسل پبروز

برای اصلاح جامعه دست از گله و شکایت بردارید و سهم خود را به خوبی ادا کنید.هرکسی باید از خودش شروع کند.
شما جامعه تان هستید...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درج مطلب با نام خودتان:
ایمیل: holor@email.com

نویسندگان
داغ ترین نظرات
  • ۳۰ آذر ۹۲، ۰۱:۴۰ - M.Registry
    تشکر

روش تعامل با زنان / قسمت سوم

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ق.ظ

برگرفته از کتاب از زندگی ات لذت ببر

«خوله بنت ثعلبه» یکی از اصحاب صالح و نیک پیامبر r بود. شوهرش «اوس بن ثابت» پیرمردی کهن سال بود که زود خشمگین می‌شد. روزی که از مجلس قومش برگشته بود، نزد «خوله» آمد و در مورد چیزی با وی درگیر شد. خوله هم به او واکنش نشان داد، لذا باهم درگیر شدند. اوس بن صامت خشمگین شد و گفت: تو مانند پشت مادرم که هستی و در حالی خشمگین بود بیرون رفت.

در زمان جاهلیت اگر مرد به زنش چنین جمله‌ای می‌گفت، طلاق محسوب می‌شد. ولی خوله محکم آن را در اسلام نمی‌دانست. اوس به خانه‌اش بازگشت، ولی دید زنش از او دوری می‌کند، خوله گفت: سوگند به ذاتی که جان خوله در قبضه اوست، به سبب آن کلمه‌ای که گفته‌ای نزدیک من نیا، تا خدا و رسولش با حکم خویش در این مورد قضاوت کنند، سپس خوله نزد رسول خدا r رفت و آنچه را که بین او و شوهرش اتفاق افتاده بود را بیان نمود و از بداخلاقی و رفتار شوهرش شکایت می‌کرد، و رسول خدا r همواره او را به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمود و می‌گفت: ای خوله! پسر عموی تو پیرمرد کهن سالی است، پس در حق او از الله بترس! در حالی که خوله اشک‌هایش را پاک می‌کرد و می‌گفت: یا رسول الله! جوانی‌ام را به پایش پیر کردم، شکمم را به او اختصاص دادم، تا این که پیر شدم و از فرزند بازآمدم با من «ظهار» کرد! خدایا! من به سوی تو شکایت می‌کنم و رسول خدا r منتظر بود، تا خداوند در مورد این دو حکمی از جانب خودش نازل فرماید.

در آن حال که خوله در نزد رسول خدا r بود، آنگاه جبرئیل از آسمان بر رسول‌خدا r با آیات قرآن که در آن حکم خوله و شوهرش بود، فرود آمد. آنگاه رسول خدا r رو به خوله نمود و گفت: ای خوله! خداوند در مورد تو و شوهرت آیات فرو فرستاد. سپس این آیه را تلاوت نمود:

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ  [المجادلة: 1] تا آخر آیات از سوره مجادله.

ترجمه آیات: «(ای پیامبر!) البته خداوند سخن آن زن را که در باره شوهر خود با تو گفتگو می‌کرد و پیش خدا شکایت می‌کرد، شنید و خدا گفتگوی شما را می‌شنود، هرآیینه خدا شنوا و بینا است».

سپس آنحضرت r به خوله گفت: به اوس بگو: یک غلام آزاد کند. گفت: یا رسول الله! غلامی ندارد که آزاد کند. گفت: بگو: دو ماه روزه بگیرد. گفت: به خدا او پیرمردی است که نمی‌تواند روزه بگیرد. گفت: پس به شصت مسکین به هرکدام یک «وسق»([3]) خرما بدهد. گفت: یا رسول الله! چیزی از خرما در اختیار او نیست. رسول خدا r گفت: ما او را به یک سطل خرما کمک می‌کنیم. خوله گفت: به خدا سوگند! یا رسول الله من نیز او را به یک سطل خرما کمک می‌کنم. رسول خدا r گفت: تو کار درستی انجام دادی و خوب کردی. پس برو و آن را از طرف او صدقه کن. من تو را به پسر عمویت به خیر توصیه می‌کنم([4]).

پاک است آن ذاتی که به رسولش مهرورزی و تحمل با همه مردم عطا نموده است. حتی در مورد مشکلات شخصی آنان نیز بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

من خودم تعامل توأم با مهرورزی و مهارت‌های عاطفی را با دختر و همسرم، و قبل از آن با مادر و خواهرانم تجربه نموده‌ام و آن چنان تأثیر بزرگی مشاهده کرده‌ام که جز کسی که آن را اعمال نموده است، نمی‌تواند آن را تصور نماید. جز اشخاص محترم بزرگوار کسی به زن احترام نمی‌کند و جز اشخاص پست و فرومایه هیچکس به وی اهانت روا نمی‌دارد.

وقفه...

«چه بسا زن، بر فقر و ناداری، زشتی، و گرفتاری‌های شوهر صبر می‌کند، اما برایش خیلی دشوار است که بر بداخلاقی‌اش صبر و شکیبایی نماید».




[3]- نوعی پیمانه شرعی است.

[4]- احمد و ابوداود با سند صحیح.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">