بچه های قشم

هان! این همان نسل پبروز


بچه های قشم

هان! این همان نسل پبروز

برای اصلاح جامعه دست از گله و شکایت بردارید و سهم خود را به خوبی ادا کنید.هرکسی باید از خودش شروع کند.
شما جامعه تان هستید...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درج مطلب با نام خودتان:
ایمیل: holor@email.com

نویسندگان
داغ ترین نظرات
  • ۳۰ آذر ۹۲، ۰۱:۴۰ - M.Registry
    تشکر

(تمام خواهران مطالعه نمایند)

ارائه از: کبری غلامی/کارشناس روانشناسی

 

 جاهلیت، ظهور گونه ای از حیات بشری است که با پس رفتن عقل و عدم حاکمیت آن بر قلمرو وجود، حضور و سلطه می یابد. همانگونه که ظلمت، با حذف نور از میدان هستی، جلوه ای کاذب می نماید و حکایت از غیبت روشنایی دارد.

از آنجا که هدف از خلقت بنی آدم، سلطه خرد و حکمت بر اساس اراده و خواست آگاهانه، بر مجموعه هستی است. و مخاطب امر و نهی پروردگار و محبوبترین خلق نزد او جَلّ و علَا، عقل است(1)، نماد هرگونه جهل بر زندگی انسان، تضادی فاحش با هدفش یعنی کمال دارد. و به میزان ظهورش در عرصه عمل، عقل را به عقب می راند و صحنه کارزار را به دست می گیرد. بدیهی است که چنین پیروزمندی، حاصلی جز غلبه باطل و مقهوریت حق نخواهد داشت، چرا که نیروی سنجش حق و باطل، و عامل طرد پلیدیها و انقیاد در برابر پاکیها، همان جوهر مجرد عقل است. آن موهبتی که با حضورش در عرصه حیات، همه خیرات را در پی دارد. و زمانیکه آدم علیه السلام مأمور شد تا از میان سه موهبت عقل، دین و حیاء یکی را برگزیند، با گزینش عقل، دین و حیاء با او همراه شدند.(2)

شرط پیروزی و سعادت بشر، داشتن حیات انسانی است که در سایه دین و از طریق عقل کسب می شود، و به قول ویلیام جیمز «هرگاه بشر سالم زندگی کند، حتما خدای را تجربه کرده است.»، اما هر گاه هدایت عقل را نادیده گرفته، دین را از دایره زندگی حذف کرده و به مراتب پست تر از حیوانات زیسته است(3). چنانچه جای جای تاریخ و بررسی احوال ملل در ادوار عالَم شاهد و گویای این واقعیت تلخ است.

قرآن کریم، زمان قبل از اسلام و ایامی را که بشر، از منبع وحی دور بوده و با جهل خود، ره پیموده است، به نام «جاهلیت اولی» می نامد. که علیرغم تصورات برخی، این وضع اسفبار، خاصِ اعراب ما قبل اسلام نبوده و همه اقوام بشر، در منجلاب بی خدایی و دوری از حق دست و پا می زدند.

تبعات و عوارض چنین رویدادی، در همه عرصه های حیات و همه عناصر اجتماع، خود می نماید، لکن در این میان، اقشاری چون زنان، که در هر جریانی (مثبت یا منفی) تأثیر پذیرترند، و شاخص مظاهر فرهنگ هر زمان می باشند، معرفِ ایام بربریت نیز هستند.

نظرات اقوام و ادیان آن زمان در خصوص جایگاه زن، جلوه های بارزی از آن دوران را معرفی می نماید. قرآن کریم نیز برای یادآوری رفتارهای جاهلانه آن زمان، به این واقعیت اشاره می کند: «وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُم بِالانثی ظَلَّ وَجْهُهُ مسَّودا و هو کظیم. یَتَواری مِنَ القَومِ مِنْ سوءٍ ما بُشِرَّ بِه ایُمسِکُه علی هُونٍ اَم یَدُسُّهُ فِی التُرابِ اَلاساءَ مایَحکمونَ»(4)

«هرگاه که مژده تولد دختری، به فردی داده می شد، از شدت غم و حسرت، رخسارش سیاه و سخت دلتنگ می شد و بخاطر این ننگ، از قوم خود روی پنهان می نمود و به فکر می افتاد که آیا آن دختر را با ذلت و خواری نگه دارد و یا زنده به گور نماید. آگاه باشید که آنان بسیار بد حکم می کردند.» نمونه هایی چون جریان قیس بن عاصم که نزد پیامبر (ص) اعتراف می نماید که سیزده فرزند دخترش را زنده به گور نموده در تاریخ شرمگین جاهلیت ثبت است. ولی چنانچه اشاره شد این همه جهالت و بربریت منحصر به اقوام آن زمان نبوده است.

بانو «پروفسور آندرا» (ANDRA) در کتاب «وضع زنان در مهابراتا» می نویسد:

هیچ مخلوقی گناه کارتر از زن نیست، آتش افروز است، لبه تیز تیغ است. در حقیقت، زن همه این چیزها را دارد. مردان نباید آنها را دوست داشته باشند و حتی طبق دستور کتاب مانو، در این آیین، زن نباید هیچ وقت در جستجوی استقلال باشد و هیچ وقت نباید کاری را به دلخواه خودش انجام دهد. و به تصریح در جمله های 140 و 147 مانو تأکید شده که هیچ وقت زن، استقلال ندارد و حتی بعد از مرگ اربابش، باید تابع پسران ارباب باشد.

در متون مذهبی تمدن چین، زن را به آب دردآلودی تعبیر کرده اند که نیک بختی و ثروت را می شوید و در ادبیات آنان، زن نازلتر از مرد معرفی میگردد و هیچگونه حقی را نداشته است، حتی نسبت به فرزندش. و مرد در قبال زنش تعهد و مسئولیتی نداشت و هر موقع می توانست، از او سلب حیثیت می کرد و او را می فروخت.

در آیین بودا نیز، مطابق دستور و تعلیم خاصی می گویند:

«نیروانا»، - یعنی نجات - هیچگاه در مصاحبت زن، تحصیل نمی شود و به طور کلی زناشویی و علاقه به زندگی خانوادگی، مخالف هدف نهایی آنها می باشد. زیرا هدف نهایی این کیش، کشتن تمایلات است و این، مستلزم عزوبت می باشد(5).

به نقل از مورخ معروف وستر مارک (WESTERMARK) از نظر بودا همه زنان، دارای روح اغوا و فریبنده هستند که برای مردها گسترده و نیروی فریبندگی در نهاد زنها با خطرناکترین شکل مجسم شده است. و همین فریبندگی زنها است که فکر عالی را کور می سازد.

در مکتب یهود نیز نه تنها مطالبی در باب حقوق زنان عنوان نشده، بلکه یک دستور العمل شدید در متن تورات می یابیم که دالّ بر کناره گیری مطلق انسانها از زن به هنگام عادت ماهیانه است(6).

یونانیان زن را منشأ انواع بدبختی های بشر می دانند. «پاندورآ» (PANDROA)، سمبل اندوه بشر است. در دین یهود نیز حوا به عنوان علت اصلی عدم اطاعت آدم در برابر خداوند معرفی می شود. در قانون رم، زن، نقشی همانند نقش برده داشت و به شوهران اجازه داده می شد که زنان خود را در صورت عدم فرمانبرداری به قتل برسانند. در اساطیر یونان و در تمدن هند باستان، زنان بخش جدا ناشدنی از پیکره همسرانشان تلقی می شوند و به همین دلیل هر گاه شوهرشان از دنیا می رفت، زن نباید زنده بماند. به همین دلیل هزاران زن، قربانی این خرافات شدند که این زنان به ساتی معروف شده اند. زنان در هند حق مالکیت نداشتند و از ارث محروم بودند و سمبل سکس نامیده می شدند.

دکتر اسپرنگ (SPRING) در کتاب «جنایات قرون وسطی» می نویسد:

به سال 1500 میلادی در انگلستان، شورای اجتماعی برای شکنجه دادن به زنها تشکیل شد، و وسایل تازه ای را برای این کار، ابتکار نمودند. و در نتیجه این طرح، مسیحیان، زنان را زنده زنده سوزانیدند.

در مسیحیت نیز وضعی مشابه به سایر آئین ها وجود داشته است. به طوری که فرقه ابی یونی ها، عقیده داشتند که زن، به علت پستی فطرتی که دارد، قابل زناشویی نیست و ذاتا ناپاک است و حتی کوشیده اند تا یک کلیسا را وادار به تحریم ازدواج نمایند. حتی مواردی که حاکی از عدم اجازه تحصیل زنان وجود دارد(7).

در ایران قبل از اسلام نیز، وضع نکبت باری از زنان، نقل شده است. پروفسور «کریستیان بارتلمه» در مورد وضع زن در امپراطوری ساسانی چنین می نویسد:

در زمان ساسانیان، ازدواج با خواهر و زن پدر متداول بوده است. ازدواج با خواهر به ویژه در خاندان سلطنتی برای حفظ و نگهداری خون و میراث شاهنشاهی رایج و برقرار بوده است. ایرانیان باستان نیز بنا به تعلیم اوستا در (ورشتمان سزسک) زناشویی برادر و خواهر را موجب جلب روشنایی ایزدی در خاندان و طرد دیوان می دانسته اند (به طریق ماریها) هم عصر انوشیروان در کتاب سریانی می نویسد: عدالت خواسته پیوستندگان اهورا مزدا، به نحوی جاری می شد که مرد مجاز است با مادر و خواهر خود زناشویی کندو طبق روایت زرتشتیان، زناشویی خواهر با برادر، پدر با دختر روا بوده است. کمبوجیه دو خواهر خود را به عقد ازدواج واداشت. داریوش خواهر خود، «پریسناتیس» را به همسری گرفت و داریوش دوم با خواهر خود، «استاتیر» ازدواج کرد. قباد نیز، هم خواهر خود و هم یکی از خواهرزادگان و نیز دختر خود «سامبیکه» را به زنی گرفت.

در میان اعراب رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی نسبت به زنان شهرت بیشتری دارد. و این شهرت یا به دلیل وضعیت اجتماعی واقتصادی حاکم بر آن سرزمین است، که اکثرا مجبور به کوچ نشینی ودوره گردی بودند، و یا جنگها و درگیریهای پی در پی، آن را سبب می شد و یا به میمنت ظهور اسلام، تفاوت فاحش این اوضاع با وضعیت ناشی از تعالیم والای این دین بوده که بروز و جلوه بیشتری به آن داده است. از نمونه بربریت و جاهلیت حاکم در میان اعراب در برخورد آنان با زنان، می توان به برخی ازدواجهای مرسوم آن دوران اشاره کرد. که زنان هیچ نقشی در تعیین همسر وز ندگی زناشویی خود نداشتند.

نمونه هایی از ازدواج، در دوران جاهلیت

نکاح الرهط:

نوعی از ازدواجهای ننگین در آن زمان بود که به زناشویی دسته جمعی تعبیر می شد، البته تعداد مردانی که یک زن را به طور اشتراک انتخاب می کردند، از ده نفر تجاوز نمی کرد، اگر ثمره این ازدواج پسر بود، پس از گذشت چند شب از تولد او مادر نوزاد، یک یک آن چند مرد را خواسته و سپس به یکی از آنها خطاب می کرد که این فرزند از تو می باشد، و به این وسیله پدر کودک معین می گردید و مرد تعیین شده حق هیچ گونه اعتراضی نداشت. ولی اگر فرزند دختر بود، هیچ کدام از مردان زیر بار این نوزاد نمی رفتند، زیرا وجود دختر را ننگ می دانستند.(8)

نکاح البَدَل:

چنانچه از اسمش پیداست، طی آن، هرگاه مردی با زنش حرکت می کرد و به مرد دیگری که با همسرش حرکت می نمود نزدیک می شد، در صورت تمایل، همسر خود را با همسر آن شخص معاوضه می کرد و زنان هیچ نقشی در این معاوضه نداشتند.(9)

نکاح الجمع:

یکی دیگر از انواع زناشویی همگانی بدین قرار بود که ثروتمندان عرب، به خاطر ثروت اندوزی، کنیزان خریداری شده و زنان بی بند و بار را جمع می نمودند و آنها را در نزد اساتید فن، رموز ادب و موسیقی و عشوه گری می آموختند. سپس هر یک را در منزلی آماده قرار می دادند و بر بام آنها پرچمی را که نشان ورود آزاد برای همگان بود نصب می کردند و ثمره این چنین نکاحی نیز به کمک قیافه شناسان و کاهنان به یکی از مردان، منتسب می شد و فرزند مشروع او به حساب می آمد.(10)

نکاح الشغار:

به این ترتیب بود که زنان و دختران در ازاء کابینِ زنی دیگر واقع می شدند، یعنی مردی دختر یا خواهر خود را در عوض مهرزنی که گرفته بود به پدر یا برادر او می داد.(11)

ازدواجهای میراثی:

نوعی ازدواج بود که در آن همسر شخص متوفی، مانند اموال باقی مانده از وی به وارثان بعد از او تعلق داشت و به مانند ارث تقسیم می شدند.(12)

با این گونه رفتار بود که، آن دوران عصر جاهلیت، نام گرفت. که به حق، نامی با مسمی است. اگر جهل و ناتوانی بشر در برپایی یک زندگی مطلوب و داشتن رابطه ای انسانی با یکدیگر و بالاخره ایجاد یک اجتماع امن و آراسته به سجایای انسانی را وجه تسمیه این نام بدانیم، مسلّم، نامی نیکوتر از آن برای این دوران، که ما مفتخر به اکتشافات و اختراعات و گونه های جدید ابزار و وسایل زندگی درآنیم، نخواهیم داشت. چرا که معدل این دوران بیش از امنیتِ انسان در آن زمان نیست. و اگر رفتارهای فردی و برخوردهای اجتماعی را در دو عصر، قیاس نماییم، «جاهلیت مدرن» شایسته آن خواهد بود. جاهلیتی که رخت زمانه پوشیده و با جلوه ای مدرن و فریبنده، غرور علم به خود گرفته و به نیش خند دوران گذشته نشسته است.

در جاهلیت مدرن، بشر با حربه قدرت و تکنیک، و در سایه تجربیات قرون گذشته توانسته است، با توان بیشتر، زمان رسیدن به اهداف و امیالش را کوتاه کند. اگر در جاهلیت کهن قبایل اوس و خزرج بیش از 200 سال به بهانه تلف شدن علفهای مزرعه یکی، توسط شتر دیگری، یکدیگر را می کشتند، و اگر در سراسر این جهالت طولانی، هر سال 100 قربانی داشت، امروزه یک بمب افکن مدرن، با یک پرواز چند دقیقه ای، دهها برابر آن را به دیار نیستی می فرستد که انصافا آن کشتار قبیله ای بسی موجه تر و معقول تر است، چرا که اولین قتل، در ازای گرفتن حقی صورت می گرفته، ولی کشتار مردم بی گناه حلبچه، بوسنی و هرز گوین، الجزایر و از همه رسواتر، مردم مسلمان فلسطین در پی احقاق کدام حق است؟ آیا منشأیی جز ظلم و خود خواهی دارد؟ و یا اگر زنده به گور کردن دختران در میان اعراب جاهلی، ضرب المثلی برای بیان قساوت و بی رحمی آن دوران است، و کمال خودخواهی و جهل آنان، تاب زنده ماندن یک موجود ذی حیات را نداشت، امروزه خودخواهان مدرن حتی اجازه ورود به این جهان را به دختران و پسران نمی دهند و در همان دنیای ماقبل او را نابود می کنند، خود را ذی حق و آنان را بی حق می دانند. و مضحک تر، زمزمه و استدلال آنان برای احترام گذاردن به «حیات»، و مخالفت با اعدام مفسدینی چون دلّالان مرگ و اعتیاد است، و قائلند که چون نفس حیات، محترم است پس باید قاتلین بشر هم حق حیات داشته باشند.

اگر فروش دختران، با مبادله همسران در برخی ازدواجها و یا معامله بر سر زنان در جنگها، بخشی از تاریخ بشر را سیاه کرده و ما در عصر ارتباطات آن را محکوم می کنیم. امروزه فروش کودکان و نوجوانان توسط دلالان اسرائیل در سراسر دنیا چه وجهی دارد؟ و یا تربیت دختران از کودکی برای بهره برداری در مراکز فساد و گرداندن محافل عیش و طرب عیاشان، با کدام قانون بشری سازگار است؟

اگر بی رحمی و زورگویی مردان، در برخی قبائل در به کارگیری زنان به مشاغل سنگین و یا جایگزینی آنان با چارپایان برای امرار معاش، چهره ای کریه و خشن به بخشی از تاریخ کهن بخشیده، امروزه فریاد به ظاهر پیشرفته و زیبای «تساوی زن و مرد از همه جهات»، از جمله همه مشاغل، چه توجیه برتری دارد؟

نگاهی به اخبار و آمار دهشتناک موقعیت زنان از حیث امنیت، در محیط خانه و اجتماع در کشورهای به ظاهر متمدن، حکایت از پیشرفت ظلم و مدرن گشتن فساد و غارت علیه زنان دارد.

نظرات  (۱)

  • عبدالسلام ابوعمر ( سورو )
  • السلام علیکم 
    احسنت جزاک الله خیرا 
    از خانم غلامی می خواهیم که به صورت جزئی به مشکلات زنان و بخصوص دختران بپردازند . مثلا مسئله ی نا آگاهی دختران و زنان از مسئله ی شوهرداری  و  بی حجابی یا مسئله ی ارتباطات تلفنی و دوست بازی  و بخصوص بی توجهی به مسئله ی شوهر و فرزند و خانواده ی شوهر  و دوری کردن از تحصیلات کارآمدی که مربوط به جامعه ی زنان و نیاز کنونی جامعه ی ماست  و .... بپردازند . 



    پاسخ:
    علیکم السلام و رحمه الله
    و ایاکم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">